نبض زندگی عاشقانه مانبض زندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

فرشته پاک ما الینا جون

اولین روز جدایی مامانی والینا

  فدای معصومیتت بشم خانم مهربون   سلام عشقم الینا جونی امروزیکی از روزای تلخ زندگیم بود اخه صبح که رفتیم خونه مامان جون خاله الهه هم اونجا بود امده بود ملیسا کوچولو رو ببینه وقتی سراغ امیررضارو ازش گرفتی بهت گفت میای بریم پیش امیر دیگه شما سراز پانمی شناختی انقدر اصراروالتماس کردی تا اجازه بدم منم مقابل لحن قشنگ شما عاجزم بالاخره راضی شدم رفتی اما این جدایی تا7شب طول کشید منم دیوونه شدم از دوریت بدتر هم اینکه بابایی نبود خلاصه بعداز این چند ساعت وقتی امدی ازخوشحالی دیدنت کلی تو بغل گرفتمت وبو کردمت وبوسیدمت اما وقتی داشتم می بردمت خونمون بخاطر عجله نفهمیدم ودستت رو لای در گذاشتم بمیرم برات چه روز بدی بود باز خدار...
23 دی 1392

مشرف شدن الینا به کربلا7ماهگی

        عشقم چون میدونم یادت نمیمونه زیارت اقاامام حسین به همین خاطر برات اینجا ثبت میکنم 7ماهت بود رفتیم کربلا البته باباجون همراهمون نبود با مامان جون خاله هاوپسرخاله هات رفتیم اینجا هم تو بغل اکبراقا پسر خالت هستی خیلی هم اذیتش کردیم تو این سفر دستش درد نکنه خیلی زحمت مارو کشید                           ...
20 دی 1392

2سال ونیمی وسفربه کرمانشاه

عزیزدلم تومسیر بردیمت پارک انقدر خوشحال بودی که نگواما چون ظهربود وسایل پارک خاموش بود ولی  مامان بزرگ پول داد به مسول پارک  تا وسایلو برات روشن کنن الینا در پارک ملایر الینا با باباش  در طاق بستان کرمانشاه   ...
20 دی 1392

عمل فتق الینا

بمیرم برات الهی که انقدر مظلومی واصلا مامانی وبابایی رواذیت نکردی اما ما مردیم وزنده شدیم تا شمارو از اتاق عمل بیرون اوردن همه خاله ها پشت اتاق عمل گریه می کردن خاله لعیا از تهران چند روز امد پیشمون موند وکلی زحمت شمارو کشید ...
18 دی 1392

بدو تولد الینا جونم

            فرشته کوچولوی من اینجا بعد       از 12 ساعت درد کشیدن مامانی بالاخره در ساعت4.45بعداز ظهر26بهمن 89 در بیمارستان خرمی قم بدنیا امدی شدی فرشته زمینی ما با کمک زیاد خاله مریم در طول زایمان  اخه مامایی که به دنیا اوردت خاله جون بود دستش درد نکنه                                         ...
18 دی 1392